اندیشه در استمرار انسان ،خروج از مسیر حبس و ورود در مسیر رشد می باشد. ابوسعید نیازی هشترودی آخرین مطالب
نويسندگان سه شنبه 28 تير 1391برچسب:نقد و برسی فیلم جدایی نادر از سیمین, :: 18:21 :: نويسنده : علی اسدی سهند آبادی
داستان فیلم درباره رابطه آدم امروزی ست که خودخواهیش بر دیگر خواهی و دروغ به ظاهر مصلحت آمیزش بر راستی نجات بخش سایه افکنده و همه چیز در نگاه زندگی اش به جای "ما"، "من" شده و یادش رفته که همه به با هم بودن، در عین جدا بودن ظاهریمان محتاجیم و گره هایی که زندگی اش از این طریق به دیگران خورده را کمرنگ می بیند.. تا جایی که با گشودن این گره های چاره ساز سبب نابودی خود می شود. فرهادی روایتی دارد از اینکه: چقدر در سرنوشت هایمان به هم وابسته ایم. با این نگاه دیگر حضور مرضیه و شوهرش در فیلم و ماجرایی که برای آن ها پیش میاید و گرهی که به مقطعی از زندگی نادر و سیمین میخورد داستانی فرعی نیست و به نوعی متاثر از اثر پروانه ای (Butterfly Effect) جدایی در شرف اتفاق آن هاست.
***در همین جا باید به نقد اساسی که به فیلم وارد آمده اشاره کنم؛ سیاه نمایی از ایران. خیر! اصلا چنین نیست! به سراسر فیلم که نگاه کنید اتفاقا در اکثر موارد چیزی که میبیند راست گویی است..البته تا آنجا که به منفعت شخص خدشه وارد نمی شود؛ نادر تا آنجا که به مسئله زندان رفتن و اتهام قتل در دادگاه مواجه نمی شود راست می گوید..شما یک جمله دروغ یا غلط از او نمی شنوید.. در کنار این سیمین هم با وجودی که در حال جدا شدن از اوست (حال به ظاهر یا هرچه) پشت سر، او را مردی چشم پاک می خواند. این دروغ گفتن در قبال ترس به خودی خود مفهومی ست که شاید در تمام دنیا مصداق داشته باشد و نه فقط ایران. نکته مهم دیگر قانون مندی است که نماد اصلی آن محکمه یا دادگاه و در راس آن قاضی، بدون توجه به رتبه و درجه و تمکن مالی فرد مقابل دارد تصمیم می گیرد و دقت کنید با وجودی که رای قاضی در اغلب موارد سخت گیرانه به نظر می آید (و این به دلیل آشنایی بیننده با جریان زندگی شخصیت های داستان است) اما به درستی و طبق قانون سعی دارد حق را به حق دار برساند و در این راه کوتاه هم نمی آید. از این حیث به طور کامل سیاه نما بودن فیلم را به طور کامل رد می کنم و بار دیگر بر واقع گرایانه بودن فیلم، با ادله محکم و مستند تاکید می کنم. در فیلم اشاره خوبی به تفاوت های زن و مرد از نظر روانشناسی هم می شود؛ مرد مغرور و زن احساساتی. راضیه ای که بدون اجازه شوهرش برای کار به بیرون از منزل می رود آیا به همسرش برای پرداخت بدهی ها لطف می کند یا حالا حق او را در داشتن فرزندی دیگر ضایع کرده است؟ راضیه اما در لحظاتی در فیلم درگیر غرور مردانی می شود که احساسات زنانه او را نمی بینند (صحنه دادگاه و درگیری نادر و حجت و راضیه ای که حالا بعد سقط باید این طرف و آن طرف بدود تا مانع دعوای این دو شود بسیار تاثیر گذار است). جواب دادن به این سوالات و چرایی ها کار آسانی نیست.. همان طور که فرهادی هم قصد مردد گذاشتن ما در پاسخ دادن به سوالات ذهنی مان را دارد و اصلاً هدف اصلی او در ساخت فیلم های اخیرش گوشزد کردن خطرات قضاوت است.. و البته در این فیلم که به صراحت به دادگاه قضایی هم اشاره شده نقص های قانون با وجود لزوم وجودش گوشزد می شود.. به راستی آیا عدالت کامل در دنیای ما قابل اجراست؟.. خیر! (این خودش می شود نظر موحدین درباره لزوم وجود زندگی پس از مرگ برای تحقق عدالت الهی). "یک جدایی" لزوماً در رابطه با طلاق زن و شوهر نیست.. به معنای جدایی ما آدم ها از یکدیگر است، از حقیقت مستمر زندگی که با حماقت به ظاهر هوشمندانه ای آن را به کنار انداخته ایم؛ جدایی نادر از سیمین، ترمه از هر دو، پدر نادر از دنیا، حجت از راضیه، طلبکاران از حجت، مادر زن نادر از حجت و راضیه، قصه گوی شب از واقعیت ها و اگر به طور نمادین و کلاسیک به معنای نشانه ای عناصر فیلم نگاه کنیم (زن را نماد سرزمین و مردم و مرد را نماد حکومت بدانیم)، جدایی همه از هم است.. و در این دو سوی شیشه شفاف که نادر و سیمین می توانند به هم نگاه کنند و همدیگر را ببینند، هر یک سرش را به پایین می اندازد و تیتراژ هم اگر آن ها را آنقدر دنبال کند تا شاید.. هیچ اتفاق بهتری نخواهد افتاد تا این دو تلاشی برای رسیدن به هم نکنند.. تلاش فرهادی شاید موجب تلاشی از سوی ما شود برای رساندن خود به کلام منفعت بخش خداوند که: "حق را بگوئید، حتی اگر به زیان خود و یا والدین و یا اطرافیانتان باشد". به شخصه نقد های مربوط به غیر مذهبی بودن و خود انکاری فیلم را قبول ندارم؛ نگاه فرهادی فراتر از مرزها و ادیان است.. فراموش کنید ماجرای رفتن سیمین به خارج را که به قول یک منتقد: بگوئید کجای دنیا دچار این اوضاع نیست تا به آنجا فرار کنم.. و البته سیمین هم دلیل چندان واضحی برای رفتن ارائه نمی کند و ظاهراً تنها فریفته مدرنیته شده.. و یا دروغ گفتن های راضیه به ظاهر خشکه مذهب را که برای کارهای شرعی اش به دفتر مرجع زنگ می زند.. که البته در آخر راه حق را انتخاب می کند.. و در مقابلش این ترمه همیشه پرسنده درباره چرایی راست نگفتن ست که در جو زمانه بالاخره دروغ می گوید.. و پدری که به جای یاد دادن خوبی ها تنها پس گرفتن بقیه پول از متصدی پمپ بنزین را به فرزندش یاد می دهد.. طرف محاکمه فرهادی تیپ و شخص خاصی نیست، از نگاه او همه ی ما مقصریم. در عین همه حسن ها نمی توان عیب ریز فیلمنامه را ندید: اگر سیمین کار خارج از منزل دارد تا به حال چه کسی از پدر نادر نگهداری می کرده که حالا باید برای نگهداری از او پرستار استخدام کنند؟! فیلم با مشکلی اساسی هم روبروست: در نهایت آنچه به بیننده القا می شود، نه حس بیزاری از ناراستی، که دیدن شرایط دشوار راستگویی و احساس ناخودآگاه تمایل به دروغ مصلحت آمیز است. به شخصه با دیدن فیلم به این نتیجه رسیدم که قانون های ما آنقدر در برابر حقیقت آنجه باید تصمیم بگیرند گنگ و علیل هستند که نمی توان در مسائل انسانی مقصری واقعی و صرف را پیدا کرد. آن صحنه به یاد ماندنی که قاضی از ترمه درباره ماندن با پدر یا مادر می پرسد و اصلاً گریه ترمه برایش فرقی ندارد و فقط باید مجری قانون باشد، خلاصه حرف من است! در همین حال این مسئله را نمی توان اشکال فیلم دانست، که شاید در این موضوع واقعیت تلخ است! فیلم جدید اصغر فرهادی کم نظیر است (پرهیز می کنم همیشه از این واژه "بی" در اول کلمات که دست بالای دست، بسیار است!)؛ از هر نظر که به آن نگاه کنی؛ بازیگران، کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین و ... جایی برای حرف باقی نمی گذارد . لحظات احساساتی کننده برای بیننده هم کم نیستند (گریه نادر در حمام از روی استیصال، گریه ترمه موقع انتخاب محل ماندن اگر هنوز اخلاقیات و روابط انسانی مشغولیات روزمره تان است، هرگز این فیلم "به ظاهر ساده اما پیچیده" (به قول هایلیوود ریپورتر) را از دست ندهید! رمز گشایی از انتهای داستان: ترمه سرانجام با کدام یک می رود؟ پاسخ به این سوال کار درستی نیست.. اصلاً هدف فیلم هم پاسخ دادن به این سوال یا حتی ایجاد پرسش در ذهن برای فهمیدن پاسخ آن نیست و البته خوبتر هم همین بود؛ که ببینیم و بدانیم که مهم نیست ترمه با کدامیک می ماند.. مهم این است که به هر حال زندگی هر سه این افراد متاثر از هم، به نوعی نابود شده است. اما... من فکر می کنم با سیمین برود.. او تا به حال به خاطر بازگشت مادر پیش پدر مانده (که در گفت و گویش با سیمین هم معلوم می شود) و هر بار به مادر اصرار می کند که وسایلش را نبرد و البته مطمئناً از وضعیت نابه سامانش در مدرسه هم دل خوشی ندارد و سختی های همراهی با پدر فرتوت نادر هم مسئله جذابی برای ماندن او نخواهد بود. در عین حال باید ببینیم که او زمان هایی که می خواست نزد پدر بماند در معذوریت نبود و حالا که باید حرفی دیگر بزند از پدر و مادر می خواهند به بیرون اتاق بروند. در حاشیه: (بیشتر قسمت های این بخش از آدرس http://jodaeyenaderazsimin.com/news.htm گرفته شده است): • جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان سال 2012 به این فیلم رسید. همچنین برای اولین بار در تاریخ سینمای ایران، نامزدی برای بهترین فیلمنامه اصلی در اسکار داشتیم که موفقیت بسیار بزرگی است. •فیلم برنده سه جایزه از شصت و یکمین دوره جشنواره فیلم برلین شد؛ بهترین فیلم، بهترین گروه بازیگران زن (شامل لیلا حاتمی، ساره بیات و سارینا فرهادی) و گروه بازیگران مرد (شامل پیمان معادی و شهاب حسینی). فرهادی سال 2009 با فیلم «درباره الی» برنده خرس نقرهای بهترین کارگردان از جشنواره برلین شده بود. گویا دز نمایش غیر رسمی فیلم فاصله بین شروع پایانبندی و تشویق تماشاگران یک ثانیه هم طول نکشیده است! تشویقی که چند دقیقه ادامه هم پیدا کرده. از همین تشویق میشد انتظار چند جایزه را برای فیلم داشت. اصغر فرهادی در این نشست درباره «جدایی نادر از سیمین»، گفت: «در ادامه فیلمهای قبلی من میشود از زاویههای مختلفی به این فیلم نگاه کرد. هم میشود به عنوان یک کار انسانی به آن نگاه کرد هم فیلم اجتماعی و هم یک فیلم روانشناسانه. بستگی دارد تماشاگر دوست داشته باشد از چه زاویهای فیلم را تماشا کند.» او در ادامه گفت: «پایان فیلم مثل فیلمهای قبلی من شبیه به پایانهایی که تماشاگر سینما به آنها عادت دارد نیست. فکر میکنم پایان نباید به معنی پایان یک فیلم باشد. باید شروعی باشد برای یافتن پاسخ به سئوالاتی که در طول فیلم مطرح میشود .این نوع پایان به تماشاگر اجازه میدهد وقتی از سالن خارج میشود تعداد زیادی سئوال با خودش ببرد و احساس نکند همه چیز تمام شده است. هیچ وقت نخواستم با پایان فیلم داستان فیلم هم تمام بشود، بلکه آغاز داستانی دیگر است در ذهن تماشاگر.» فرهادی با اشاره به موضوع فیلم «جدایی نادر از سیمین»، گفت: «من خودم تجربه طلاق و جدایی نداشتم. شاهدش هم حضور همسرم و دخترم در اینجاست (خنده) اما در مدتی که فیلمنامه را مینوشتم، مدام به دادگاههای خانواده سر میزدم و از نزدیک شاهد این جداییها بودم. ما در کشوری زندگی میکنیم که آمار طلاق بسیار بالاست. در حالیکه به نظر میآید ایران کشوری است که مردمش پایبند سنتها هستند و طلاق گرفتن هم یک پدیده سنتی نیست و پدیدهای مدرن محسوب میشود. علت این تناقض هم حرکت سریع کشور به سمت مدرن شدن است نه اینکه مدرن شده، بلکه تمایل به مدرن شدن دارد. آرزوی مدرن شدن در این کشور زیاد است و یکی از تبعاتش فارغ از اینکه قضاوتی درباره خوب یا بد بودنش داشته باشیم پدیده طلاق است. دعوای پنهانی هم در جامعه وجود دارد و یکی از بحرانهای بزرگ جامعه است که در آینده میتواند تبدیل به یک خطر بسیار بزرگ بشود. جنگ پنهان بین طبقات اجتماعی است. جنگ بین افراد طبقه محروم و پایبند به سنتها و طبقهای که تمایل دارد با قواعد دنیای جدید زندگی کند. شفافتر بگویم، جنگ بین نو و کهنه. مسیری که هزینههای بسیاری به همراه خواهد داشت.» لیلا حاتمی دراین جلسه گفت: او گفت: «این فیلم درباره بشر و ضعفها و اشتباهاتش است و اینکه یک انسان چگونه برای حفظ خودش میتواند به دیگران صدمه بزند. سیمین باید آینده دخترش را تضمین کند و همزمان میداند جداییش از نادر دخترش را رنج میدهد. فارغ از فرهنگ و طبقه اجتماعی، این میتواند درد مشترک همه زنان باشد و من به عنوان یک زن بازیگر چنین چیزی را به راحتی درک میکنم.» فرهادی در بخش دیگر نشست، گفت: «یکی از بحرانهای بشر امروز که ربطی به جغرافیا هم ندارد تعریف اخلاق است. ما بر اساس یک سری قوانین که طی سالها از طریق دین و یا عرف شکل گرفتهاند کارهایمان را میسنجیم تا ببینیم اخلاقی هستند یا نه، اما در دنیای امروز با پیچیده شدن ذهن بشر ممکن است آن قواعد دیگر کارآمد نباشند. در واقع متر و معیار سنجش کار اخلاقی بسیار کمرنگ شده است. آنهایی که رفتار خودشان را با اصول سنتی میسنجند راحتترند، اما آدمهایی مثل نادر که زندگی مدرنتری دارد دچار دوراهیهای زیادی می شود. بنابراین باید به دنبال تعریف جدیدی از اخلاق بود. ما به راحتی نمیتوانیم بگوییم نادر دروغ میگوید و کار بدی انجام میدهد و کارش را ارزشگذاری کنیم وقتی موقعیت نادر را میبینیم و دلیل رفتارش را، میتوانیم او را ببخشیم.» فرهادی با اشاره به نگرانیهای شخصیتهای اصلی فیلم، گفت: «شخصیت مرد داستان نگران وضعیت پدرش - نماینده نسل قبل - است و در عین حال بسیار هم به او وابسته است که در واقع نشانه وابستگیش به ریشههاست و شخصیت زن بیشتر نگاهش به دخترش - نسل آینده - است که میتواند تفاوت این دو نفر محسوب شود، اما گرچه مرد نگران پدرش است، ولی هیچ گفتوگویی بین آنها وجود ندارد. به نظر میآید این ارتباط قطع شده است.» او در پاسخ به این سئوال که آیا «جدایی نادر از سیمین» فیلمی مذهبی است یا نه، گفت: «پاسخ به سئوال دشوار است. باید تعریفی شفاف و تمیز از مذهب داشته باشم که بتوانم به این سئوال پاسخ بدهم. ترجیح میدهم نگویم فیلمم درباره چیست و شما کشف کنید. خوشحال میشوم اگر بگوئید فیلمم یک فیلم انسانی است.» فرهادی در پایان نشست مطبوعاتی خود گفت: «در دنیای امروز قضاوت درباره درست یا نادرست به سادگی امکانپذیر نیست. یک پزشک سوئدی به بیمار محتضرش میگوید شما شش ماه زنده میمانی تا بیمار بتواند به کارهایش برسد. در ایران پزشک به همان بیمار می گوید، ان شاا... خوب میشوی، برای اینکه بیمار از همان چند روز باقیمانده زندگی لذت ببرد. من از شما می خواهم هر کس دوست دارد از پزشکش پاسخی مثل پاسخ پزشک سوئدی بشنود دستش را بلند کند (سه نفر دست بلند کردند) ببینید! در این جمع نسبتا زیاد فقط سه نفر دوست دارند در چنین وضعیتی به آنها راست گفته شود. در فیلم هم دو کاراکتر داریم که یکی با واقعیات روز کنار آمده و دیگری به اصولش پایبند است و این باعث جدایی آنهاست.» • فهرستی از جوایز کامل فیلم را در وبسایت ویکی پدیا می توانید بیابید: http://en.wikipedia.org/wiki/A_Separation • فیلمبرداری فیلم در مراحل پیشرفت به طور ناگهانی با دستور وزارت ارشاد متوقف شده بود که علت آن برخی اظهار نظرها از سوی کارگردان عنوان شده است. توضیحاتی که فرهادی در مورد فیلم و کلامش می دهد موجب رفع این توقیف شده است. فرهادی درباره اظهار نظرش درباره جعفر پناهی گفته است: من اگر قصدم مقابله بود، اساساً نمیماندم و فیلم شروع نمیکردم فرصت آمادهای هم آن سوی آب برایم پیش آماده بود. نرفتم، خیلیها هم گفتند اشتباه میکنی، اما مـاندم... این شائبه که من تحت تأثیر دیدگاه سیاسی و بیانیههای اخیر او از وی نام بردهام به راحتی قابل رد است، اگر من چنین دیدگاه تندی داشتم، چرا ماندم و فیلم ساختم. اولین قدم این بود که در خواست پروانه ساخت نمیکردم، من حتی اگر به لحاظ نگرش سیاسی موافق با دیدگاه سیاسی معاونت سینمایی هم نباشم معنیاش این نیست که هم کلام و مؤید دیدگاه این فیلمسازم، با رادیکال برخوردن کردن در هر شکل مخالفم. • سرمایه گذار فیلم بانک پاسارگاد است؛ خدا را شکر که به مانند سریال تلویزیونی "موج و صخره" حاصل کار یک معجون بی محتوا از کار در نیامده و برعکس...! * به نظرم معادی باید جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر را هم می گرفت.. شاید هم باید صبر کنم ببینم مهدی هاشمی (بازیگر مورد علاقه ام) چه شاهکاری داشته که او را پشت سر گذاشته است!
نظرات شما عزیزان: پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |